▪️حسین (ع) «جان» محمد (ص) بود، چشمهٔ همیشهجوشانِ چشمهسارِ سینهٔ او.
▪️«جان» او، شیدا و واله جانان بود و در کوی او، آنبهآن، بال میگشود و «جان»ها را به فرودآیی در این چشمهسار فرامیخواند، تا لبالب شوند و از دنسها پاک و سبکبالانه، آمادهٔ پرواز در کوی دوست.
▪️جان حسین، جان صیقلخورده بود، آیینهسان «جان»ها را در خود بازتاب میداد و کژیها و سیاهیها را مینمایاند.
هر «جان»ی که شوقمندانه و از سر صدق، در برابر این «جان» واله، قرار میگرفت، به این درک و اندریافت، دست مییافت که چِسان جان خود را از ورطهها به در آورد و نسیم دلانگیز حق را به کوی آن بوزاند و از تفت ناراستیها و نادرستیها در امان بدارد.
▪️«جان» حسین، دَمادَم در کورهٔ روزگار میگداخت که میدید مردمان روزگارش یکانیکان، با مهندسی و برنامهریزی اُمویان، از کاروان وَحی جدا میشوند و به کاروان جاهلیت و عصبیتهای قومی میپیوندند.
این داغ و درد و گداختگی جان آن عزیز، هنگامی فزونی گرفت و کانونِ دل او را شعلهور ساخت که سردستگی امویان لجامگسیخته و از مدار خارجشده را، یزید به عهده گرفت. او که نشانی از مسلمانی نداشت، نه به قرآن پایبند بود و نه به سنّت.
امام، کیان دین را در خطر دید، قامت افراشت، هوشمندانه حرکت خود را از تنگنا، به فراخنا کشاند، تا موج بیافریند و هدف قیام او بر همگان روشن گردد.
منزل به منزل، از مدینه تا مکّه، از مکّه تا کربلا، به روشنگری پرداخت. چهرهٔ امویان و سرکردهٔ آنان، یزید را به مردم نمایاند و برداشت و تفسیر خود از قرآن و سنّت را، که بر خلاف دیگر برداشتها و تفسیرهای بزرگان و ناموران و علمای عصر بود، به مردم، دقیق و همهسویه شناساند.
به همگان، بویژه عالمان و دینشناسان نامور، فهماند که رایتافرازی و قیام او، تکلیف و رسالت جدیدی است که خداوند، با همهٔ خطرها و دشواریها، بر عهدهٔ او گذارده، زیرا کیان اسلام در خطر است. در گاهِ در خطر بودن کیان اسلام، هر خطری را بایستی به جان خرید.
▪️حکومتگران اموی، بنای هدم اسلام را دارند و گسترش آیینهای جاهلی.
«من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه» مائده ۵۴
هر کس از شما از دیناش برگردد، خدا به زودی، گروهی را به عرصه میآورد که دوستشان دارد و دوستاش میدارند.
▪️عالمان و دینشناسانی که خیرخواهانه، امام را از رفتن به دل خطر پرهیز میدادند، میپنداشتند میتوان در گاه خطر، از رویارویی با حکمرانانی که نظام دینی را از مسیر خود خارج کرده، بدعت را زنده و سنّت را میراندهاند، خودداری کرد و به گوشهای خزید و به عبادت پرداخت.
امام، به این نگاه، برداشت و تفسیر از احکام و آموزههای وحیانی، خط بطلان کشید و راه روشن را فرارویها گشود.
«أَیُّهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ» تاریخ طبری ج۵ ص ۳۸۳
▪️امام، این فرمان رسول خدا را سرلوحهٔ کار، برنامه و قیام خویش قرار داد و ساکت و بیتفاوت نماند و علیه ستمبارگان، سر بر تابیدگان از سنّت رسول خدا، میرانندگان آن و گناهگستران، خروشید و پایههای بنیان سترگ اصلاح امّت محمد (ص) و احیای دین را افراشت. برج و بارویی که در همهٔ روزگاران، نشان راه است برای رهروان و آستان بلند باریابی به بارگاه باشکوه ربوبی.
بلند بادا این آستان
در همهٔ روزگاران